سبک يادگيري(Learning Style):
روشها و سبکهاي يادگيري در دانشجوان مختلف، متفاوت هستند و سيستمي که اين سبکها را درک کند ميتواند به آموزگار در انتخاب استراتژي مناسب آموزش کمک کند. همچنين آگاهي از سبک يادگيري ميتواند نقش به سزايي در ترغيب و تشويق دانشجوان داشته باشد.
فِلدِر و سيلورمَن 32 سبک يادگيري بر اساس 5 بُعد را براي دانشجوان مهندسي ارائه کردهاند. اين ابعاد شامل دريافت(Perception)، ورودي(Input)، سازمان(Organization)، پردازش(Processing) و فهم(Understanding) ميباشد.
- - بُعد دريافت نشانگر نوع اطلاعاتي است که دانشجو بيشتر ترجيح ميدهد دريافت کند : حسي(Sensory) (خارجي) مانند صداها، تصاوير، لمس فيزيکي يا شهودي(Intuitive) (داخلي) مانند احتمالات، درونبيني و بينش، ظن وگمان.
- - بُعد ورودي کانالهاي حسي که دانشجو از طريق آنها اطلاعات خارجي را به طور موثرتري دريافت و درک ميکند، است: اشکال، نمودارها، گرافها، تصاوير و به طور کل اطلاعات ديداري(Visual) يا اطلاعات صوتي و کلامي(Verbal).
- - بُعد سازمان نشانگر ساختاري از استدلال است که دانشجو با آن راحتتر است: استنتاج(Deduction) يا استقرا(Induction).
- - بُعد پردازش چگونگي پردازش اطلاعات توسط دانشجو را نشان ميدهد: فعالانه از طريق درگير بودن در فعاليتها و بحثهاي فيزيکي(Active) يا انعکاسي از طريق باطنبيني و تاملي(Reflective).
- - بُعد فهم نحوۀ پيشرفت دانشجوان در درک مطالب را نشان ميدهد: در گامهاي پيوسته متوالي(Sequential) يا در شروعها و جهشها( Global). اين ابعاد در جدول 1 آورده شدهاند.
بر اساس اين مدل:
- دانشجوان حسي دادهها، حقايق و آزمايشات را دوست دارند در حاليکه دانشجوان شهودي اصول و تئوريها را ترجيح ميدهند. دانشجوان حسي در کار با جزئيات صبور هستند اما پيچيدگي را دوست ندارند. در مقابل دانشجوان شهودي علاقهاي به جزئيات ندارند و پيچيدگي مطالب را بيشتر ترجيح ميدهند.
- دانشجوان بصري آنچه را که ميبينند بيشتر به خاطرشان ميماند: تصاوير، نمودارها، زمانبنديها، فيلمها. اما دانشجوان سمعي بيشتر آنچه را که ميشوند بيشتر ياد ميگيرند.
- دانشجوان استقرايي براي اثبات بيشتر روند استدلال از جزء به کل را دنبال ميکنند، درحاليکه گروه استنتاجي روند عکس دارند. استقرا روند طبيعي يادگيري انسان است. تحقيقات نشان ميدهد اکثر دانشجوان مهندسي يادگيرندگان استقرايي هستند. به همين دليل در بيشتر موارد اين بُعد در نظر گرفته نميشود.
- يادگيرندگان فعال در محيط غيرفعال کمتر ياد ميگيرند. همچنين يادگيرندگان انعکاسي براي يادگيري درس داده شده نياز به فرصت براي فکرکردن دارند. گروه اول به خوبي در کار گروهي شرکت ميکنند، ولي گروه دوم تنهايي يا حداکثر با يک نفر ديگر به عنوان همگروه بهتر کار ميکنند.
- دانشجوان ترتيبي فرايند استدلال خطي را در حل مسائل دنبال ميکنند اما دانشجوان کلنگر جهشهاي شهودي و دروني انجام ميدهند و نميتوانند بگويند چگونه راه حل را پيدا کردهاند. گروه اول با مطالبي که به طور سطحي يا فقط بخشي از آنها را يادگرفتهاند ميتوانند کار کنند، در حاليکه گروه دوم به سختي ميتواند اين کار را انجام دهد و بايد عمق مطلب را درک کنند.